«بورس اوراق بهادار»بعنوان بازار متشکل و مستقل کنترل شدهء تـأمین منابع مالی سرمایهگذاران و معامله سهام در ایران در سال 1346 شاید مانند نوزادی زودرس متولد گردید و با تلاش متخصصان اقتصادی سیاستاندیش وقت چندی به زندگی و رشد تدریجی خود ادامه داد.این نوزاد پس از انقلاب اسلامی حداقل قـابلیت تـطابق خود را با شرایط جدید از دست داد و تقریبا از رشد بازماند.امّا بهر صورت در بخش مراقبتهای ویژه سیاسی-اقتصادی از آن محافظت شد تا آنکه در یکی-دو سال اخیر مجموع شرایط اقتصادی مقرر داشت تا آن را از مـرگ نـجات دهند و علیرغم آنکه برخی گفتهاند که«بورس»ما جوان است،اما شرکتکنندگان در این میزگرد پوشیده اذعان کردهاند که«بورس اوراق بهادار ایران»هنوز نوزاد است.اقتصاد ایران اکنون تصمیم دارد ایـن نـوزاد را اگر ناقص الخلقه نباشد،رشد دهد،بررسی راهحلهای رشد آن،موضوع میزگردی است که از نظر خوانندگان میگذرد.
تدریس خصوصی حسابداری در اصفهان
آنچه در این میزگرد مورد بررسی قرار گرفته است از یکطرف شامل ویژگیهای اقـتصادی کـشورهای در حـال توسعه،ساختار اقتصادی ایران،بـافت مـالی شـرکتها در حال حاضر،وابستگی صنایع کشور به ارز، تجربه نامطلوب سهامداران جزء از گذشته،امنیت نسبی سهام در مقابل تورم و به رغم خطر سرمایهگذاری،مـالیات سـود سـهام در قبال معافیت مالیاتی،درآمد سپردهء بانکی امنیت اصـل سـرمایه و بازده مالی قابل پیشبینی سپرده در برابر خطر سهام،و از طرف دیگر، ویژگیهای محیطی بازار بورس مانند رقابت سیستم بانکی بـا بـازار بـورس، موجودیت انحصارهای تجاری در بازار غیر رسمی و تحریک و قابلیت انعطاف آن نـسبت به محیط فعالیت تجاری و سودهای کلان بخش تجارت،ابهامات حدود مالکیت،نارسائیهای قوانین تجاری و مالیاتی، ساختار بوروکراتیک کـشور،فـرهنگ اقـتصادی جامعه و نارسائیهای نظامهای اطلاعاتی و گزارشگری مالی است که مورد توجه شـرکتکنندگان قـرار گرفته است.
شرکتکنندگان،تداوم و توسعه کار بورس را مسکنی فوری برای جذب وجوه سرگردان جامعه یا نـقش دراز مـدت آنـرا در توسعهء اقتصادی ضروری میدانند.همچنین به ارائه پیشنهادهایی مانند اصلاح مقررات بانکی،اصـلاح قـوانین تـجاری و مالیاتی،ارتقای فرهنگ اقتصادی جامعه یا ضرورت برقراری تسهیلات صادراتی به نفع بورس پرداخـتهاند.
مـیرمطهری:
نـقش بازارهای سرمایه در کشورهای در حال توسعه را باید بررسی کرد.بازار متشکل سرمایه عبارت است از یـک نـظام بانکی و یک بورس به صورت متشکل که در مورد تأمین منابع مالی میتواند کـمک کـند.
بـارزترین مشخصه این بازارها در کشورهای در حال توسعه و ایران اینست که در کنار این بازار متشکل رسـمی یـک بازار غیر رسمی هم هست.برای مثال گاهی صحبت از اینست که نرخ بـهره در«بـازار»ایـنقدر است و در بانک، آنقدر.
این بازار غیر رسمی گاهی آنقدر قوی است که در عرض چند روز مـیتواند بـازار رسمی را ببلعد و ازبین ببرد.در تئوریهای اقتصادی، اساس عمل نهادهای پولیسازمان یافته و از لحـاظ اقـتصادی،مـستقل است.یعنی یک بانک مرکزی مستقل،یک نظام بانکی که زیر نظر بانک مرکزی اسـت،ولیـ بـهد حال استقلال دارد و یک بورس بصورت نهادی مستقل که بصورت میزان الحرارهء بـدن اقـتصاد عمل میکند بطوریکه افراد بتوانند توسط آن افزایش در کارائی اقتصاد یا بحران را ببینند.
در عمل اکثر تئوریهای اقـتصادی کـه توسط اقتصاددانان غرب عنوان شده است،در جهان سوم کارائی ندارد.به حـرفهائی کـه کینز زده یا به تئوریهایی که فریدمن در خـصوص بـورس ارائهـ داده است،نگاه کنید،که «خرید و فـروش اوراق قـرضه یا به عبارتی عملیات بازار باز،بهترین راه برای کنترل حجم پول در گردش است»ولیـ عـملا در ایران ما از نقطه نظر شـرعی راجـع به جـایزهای کـه بـه اوراق قرضه داده میشود مسئله داریم و بورس مـا از ایـن نوع معاملات که هم برای مردم مؤثر است و هم برای دولت میتواند مـشکلگشا بـاشد،منع شده است.بنابراین وضع کـلی در کشورهای در حال توسعه ایـنست کـه یک بازار پولی غیر رسمی فـعال و رقـابت کننده در کنار بازار رسمی خود دارد.
مشکل مهمتر اینست که در داخل بازار رسمی هـم بـین بورس و نظام بانکی رقابت اسـت و وقـتی کـارخانهداری میبیند که بـجای صـدور سهام برای تأمین مـالی خـیلی راحتتر ورق بزنید
مـیراسکندری:سازمانهای دولتی صاحب سهام عمده (مثلسازمان صنایع ملی)عملا حاضر به فروش سهم نیستند شـاید بـه این دلیل که اگر همهء سـهام خـود را بـفروشند بـاید مـنحل شوند.
(به تـصویرصفحه مـراجعه شود) است که به سیستم بانکی مراجعه کند و وامهای کلان بگیرد،طرف بورس نمیآیند.
بافت اقـتصادی کـشورهای درحـال توسعه هم طوریست که در آنها قدرتهای تـجاری انـحصاری بـوجود مـیآید کـه قـبلا برخی اشخاص بودند حالا هم بعضی نهادها و ارگانها هستند و بنا به خاصیت انحصاریشان اوضاع و قیمت را در اختیار دارند و سودهای کلان هم میبرند و نیازی به تأمین مالی از بورس هـم ندارند.ما فاقد یک بازار متشکل پول و سرمایه هستیم و علتش هم رشد فزاینده سیستم بانکی و عقب نگهداشتهشدن بورس است.از بعد از انقلاب هم یک تصور منفی نسبت به فعالیت بورس در کنار مـسائل شـرعی آن وجود داشته است.
بد نیست برای تغییر موضوع عرض کنم که بورس نام یک بازرگان هلندی بوده است و جلوی خانه او مردم جمع میشدهاند و راجع به سهام و مسائلی از این قـبیل بـحث میکردهاند و این نام روی بورس مانده و در زبان فرانسه از آن استفاده شده و به همهء زبانها سرایت کرده است.
دکتر تقوی:بحث آقای میرمطهری را در خصوص بازار سـیاه سـرمایه پیمیگیریم.شاید بتوان گفت چـون بـازار رسمی نتوانست پاسخگوی احتیاجات باشد بازار غیر رسمی رشد کرد چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن بخاطر مشکلات بازار رسمی مردم به سوی بـازار سـیاه سوق داده شدند و آنقدر بـازار غـیر رسمی رشد کرد که بازار رسمی را تحت الشعاع خود قرار داد.عدهای که در این بازار فعالیت میکردند اینقدر پول داشتند که به بازار رسمی نیازی نداشتند.مسئله دوم اینست که سرمایهگذار ایرانی بـرای تـأمین مالی کمتر به بازار سرمایه اتکا کرده است؛گروههائی که قبل از انقلاب به بازار سرمایه مراجعه میکردند با رابطههای آنچنانی،توانستند وامهای کلان بگیرند و اکثریت مردم نتوانستند از بازارسرمایه استفاده کـنند.مـشکل بعدی کـنترل نداشتن دولت بر اقتصاد بوده است که باعث شده سودهای کلان در بخش تجارت وجود داشته باشد و این سـودها نقش بورس و سیستم بانکی را از بین میبرد، وقتی اوضاع اینطور است مـردم نـه بـه بانک مراجعه میکنند و نه به بورس.دیدید هدف دولت این بود که اعتبارات بانکها به سمت کـشاورزی و صـنعت سوق داده شود،ولی بخش تجاری در این اقتصاد کاری کرد که بانکها مجبور شدند عـمدهء ایـن بـودجه را که بایستی سرمایهگذاری میشد، در تجارت به حرکت درآوردند.در واقع بازار سیاه هم برای بازار رسـمی سرمایه مسئله ایجاد میکند و هم برای سیستم بانکی و برای بورس.
دکتر جهانخانی:در ایـنجا چند نکته بنظرم مـیرسد، البـته من تحقیق بخصوص و مدونی روی بازار آزاد یا سیاه سرمایه نکردهام و طبعا نمیدانم چه حجم پول در این بازار ردوبدل میشود،ولی نکتهای که هست اینست که بازار آزاد سرمایه در واقع شاید بهترین بازاری بوده است کـه توانسته خودش را با شرایط اقتصادی وفق بدهد.در بازار رسمی،نرخ بهره مواج نبوده،نرخی بوده است که بانک مرکزی تعیین میکرده و قاعدتا نتوانسته است انتظارات سرمایهگذاران را برآورده کند و بازده مورد تـوقع سـرمایهگذار خیلی بیشتر از این نرخ بوده است و بانکها نتوانستهاند پساندازهای مردم را جمع کنند،لاجرم پولها به بازار آزاد سوق داده شده است.اختلاف فاحشی بین نرخ بهره بازار رسمی و غیر رسمی هم وجـود داشـته است و مطالعات اجتماعی اقتصادی هم نشان میدهد کهه نرخ بازار غیر رسمی بیشتر جبران کننده نرخ تورم بوده است و تا حدودی میتوانسته ارزش پساندازها را حفظ کند.به این تحقیقات نـیاز هـست،مثلا در هند با مطالعاتی که شده حداقل مشخص است که بازار غیر رسمی در سطح روستا،شهر و مملکت چه حجمی دارد و نرخ بازده آن چقدر است.چه خوب بود در ایران هم ایـن مـطالعات صـورت میگرفت.
میرمطهری:باید علت تـوجه اخـیر بـه بورس را ریشهیابی کنیم.بورس چرا عقب نگهداشته شده بود؟شاید بتوانیم آن را به اقتصاد ایران ربط دهیم.در سالهای 49-48 از مرحلهء اقتصاد شبانی خارج میشدیم و کـار شـرکت و صـنعت داشت شکلی میگرفت.در آن زمان اصولا شرکتهای زیادی نـبود،خـیلی از شرکتها هم خدماتی بودند لذا حجم شرکتهائی که عملا میتوانستند به بورس بیایند خیلی کم بود.بعد خود دولت آمد کـمکهائی کـرد و بـه صدور اوراق قرضه اقدام نمود و بعد قانون گسترش مالکیت واحدهای تـولیدی که بر اساس آن تا 49 درصد شرکتها میباید به کارگران فروخته شود و اینها حرکتی را در بورس ایجاد کرد تا بـخشی از بـازار سـرمایه که ناقص بود،کاملتر شود.تحولی که قبل از انقلاب ایجاد شـد،افـزایش قیمت نفت بود و از این طریق مقدار زیادی پول به اقتصاد کشور تزریق شد و سرمایهگذاریهای زیادی صورت گـرفت و قـیمتها بـالا رفت و طوری شد که از نقطه نظر اقتصادی مراجعه به بورس و خریدن
مـیرمطهری-وام دادن بـه مردم توسط بانکها برای خریدن سهم با سیاست دولت مبنی بر جذب نقدینگی تضاد دارد.ضـمنا اگـر قرار باشد بانکها این سهم را وثیقه بگیرند،سرمایهگذار بیتفاوت میشود،چون بانک بـجای او تـصمیم مـیگیرد.
سهم اصلا صرف نمیکرد.مردم با پولشان میتوانستند مستغلات،خانه،کالاهای بادوام، ماشین و یخچال و غـیره بـخرند.سیستم بانکی هم با بورس رقابت میکرد و وامهای سهل و ساده در اختیار هـمان گـروههائی کـه در کار صنعت بودند، قرار میداد مقررات پولی و بانکی هم بکمک همان گروهها آمد و اجازه داد بـرای خـودشان بـانک درست کنند.صاحب صنعت ایران ناسیونال (خیامیها)توانستند بانک صنایع را درست کـنند، صـاحب گروه بهشهر(لاجوردیها)بانک ایران و ژاپن و گروه شهریار(رضائیها)بانک شهریار و همینطور تا آخر.خوب وقـتی ایـنها خودشان بانک دارند و اعتبارات در اختیارشان است به بورس چکار دارند؟میبینیم که در سال 1356 حـجم کـل معاملات بورس به 8/0 درصد تولید ناخالص داخـلی هـم نـمیرسد که تا زمان حاضر هم تقریبا ادامـه داشـته است،بعد ملی شدن بانکها و صنایع هم مزید بر علت شد.تکلیف سـرمایهگذار هـم که دقیقا روشن نیست،نـمیداند تـا کجا اگـر جـلو رفـت مورد حمایت است،معلوم نیست کـی صـنعتش ملی میشود یا نمیشود.
شما بعد از انقلاب و در زمان جنگ دیدید هزار و یـک مـشکل داشتیم،ولی سیستم بانکی با مازاد مـنابع روبرو بود یعنی پولهـا روی دسـتش مانده بود،چون نرخ بـهره هـمانطور که دکتر جهانخانی گفتند بصورت قراردادی تعیین و روی آن پافشاری شده،خوب بازار غیر رسـمی آمـد و خودش را نشان داد و یکی از عوارضش هـم هـمین شـرکتهای مضاربهای بوده اسـت.بـطوریکه داشت سیستم بانکی را بـه ورشـکستگی میکشاند.چاره در این دیده شد که بورس فعال و امیدهائی داده شود،بقول دکتر اکباتانی بـیائیم بـگوئیم که سود میدهیم،سهام جایزه مـیدهیم و غـیره که سـرمایهگذار را بـه طـرف بورس برگردانیم.افزایش سـود سپردههای ثابت تحول مثبتی بوده است، هر چند که عوارض منفی هم در صنعت خواهد داشـت(بـعلت بالا بردن قیمت تمام شده).بـهر حـال ایـن حـوادث بـاعث شد توجهی بـه بـورس بشود. حال به خود بورس نگاه کنیم،قانونش مربوط به 1348 است در آن با شرکتهائی روبرو هستیم کـه طـبق قـانون تجارت 1311 کار میکنند،قانون پولی و بانکی کشور مـرز فـعالیتهای بـورس و بـانک را مـشخص نـکرده است،قانون مالیاتی ما در جهت کوبیدن بورس و در جهت عدم رغبت به سرمایهگذاری عمل میکند،بازار پول و سرمایه داریم که بانکش گرفتار شرکتهای مضاربهای است و با ابزار قدیمی و غـیر واقعی کار میکنیم که با تحولات اقتصاد جهان تطبیق ندارد.
اکباتانی:سئو الی در اینجا پیش میآید و آن اینست که آیا فکر نمیکنید رشد بازار غیر رسمی بعلت عدم کارآئی سیستم بانکی یـا بـانکداری بدوی ربا باشد و آیا این یک علامت سئوال بزرگ نیست که باعث شود ما تحقیقی بکنیم که آیا سیستم بانکی فعلی کارآئی دارد یا نه؟و اگر رسیدیم به اینکه کارآئی نـدارد، تـغییراتی در آن بدهیم؟با یکی دو نفر از بانکها صحبت بود،تقریبا این باور بوجود آمده که سیستم بانکی کارا نیست حتی به صورت عاملی محدود کننده درآمده اسـت. شـاید نیاز باشد که بصورت خـیلی وسـیع روی این مسئله تحقیق بشود تا اشکالات کار مشخص شود و اگر اشکالاتی داشت،قبول کنیم و اصلاح کنیم.
دکتر جهانخانی:من فکر نمیکنم مشکل فقط قـانون بـانکداری بدون ربا باشد.شـما بـررسی کنید عقودی که تسهیلاتی براساس آن در اختیار شرکتها قرار میگیرد ویژگی مبهمی ندارند. شاید مشکل از دولتی بودن بانکها باشد که نمیتوانند خود را با تحولات و شرایط اقتصادی وفق دهند.اگر بانکها دولتـی نـبودند،شاید در قراردادهای مضاربه و فروش اقساطی و غیره، نرخی را تعیین میکردند که هم با شرایط اقتصادی تطبیق داشته باشد و هم شرکتها از آن استقبال کنند.اگر در زمان جنگ اعتبارات بانکها جذب نمیشد بخاطر ایـن بـود که مـتقاضی نبود، متقاضی برای وام 12%همان موقع هم زیادبود، منتها با دستور العملها و شرایط اختصاص اعتبار که به کـارشناس و هیئت مدیره بانک داده شده بود آنها میبایستی جداول اولویتی خودشان را رعـایت مـیکردند و ایـن شرایط طوری سخت بود که متقاضی واقعی نمیتوانست وام بگیرد یا قرارداد ببندد.
اکباتانی:یعنی مشکل بیشتر بـوروکراتیک اسـت.
دکتر جهانخانی:بله مشکل بوروکراتیک بوده و الان هم هست.داریم از بحث اصلی خـارج مـیشویم ولی ارزیـابی مدیریت بانکها هم براساس کارائی آنها نبوده است و مثل سایر مدیران زیر ذرهبین کارائی نـبودهاند.حکمی دولتی میگرفتند و طبق ضوابط عمل میکردند.
دکتر تقوی:براساس صحبتهای آقای مـیرمطهری در بانکها مازاد منابع،طـبق صـحبتهای آقای دکتر جهانخانی هم متقاضی(عرضه و تقاضا)بوده است. پس معلوم میشود این سیستم در این ورق بزنید
دکتر جهانخانی:بهبود نـظام اطـلاعاتی و گزارشدهی مالی از مهمترین مسائل است.باید ضانت اجرائی برای صحت، دقت و سرعت گزارشدهی مالی ایجاد شود.
سرمایهگذاران ایرانی نسبت به «ریسک»خیلی حساسند.باید در کنار شرکتهای سرمایهگذاری دولتی، شرکتهای سـرمایهگذاری خـصوصی هم ایجاد شود.
(به تصویرصفحه مراجعه شود) دکتر علی جهانخانی بازار اشکالی دارد که نمیتواندعرضه و تقاضا را بهم برساند.خوب تقاضا وقتی وجود داشت و از بازار رسمی نتوانست امکانات بگیرد،به سـوی بـازار غیر رسمی میرود.اشکالاتی در مقررات بانکی هست و ضمنا بانکها هم علاقهای به انجام دادن وظیفهء اصلی خود ندارند.عرضه مازاد و تقاضای مازاد یعنی مشکل!یعنی اینکه سیستم بانکی کارائی نـدارد.
مـشیرزاده:اشـکال هم مدیریتی است،هم قـانونی اسـت و هـم ناشی از اینست که سیستم بانکی دولتی است.
دکتر تقوی:اگر توجه کرده باشید بعد از ملی شدن بانکها این اشکال کارائی را حـتی در مـراجعه شـخصی به بانک هم میتوانستید ببینید.قبلا بانکها مـشکل صـف و نداشتن پول و در حقیقت«برو فردا بیا»را نداشتند. کارمند بانک در لباس یک کارمند بخش خصوصی،حقوق مناسب میگرفت و با دل و جان هـم کـار مـیکرد.بعد از انقلاب،نه تنها مدیریت بانکها،حتی کارمندان بازار سـرمایه هم نسبت به کار بیعلاقه شدهاند.این وضعی که در بانکهای دولتی ایران هست اگر فقط یک روز در بانکهای خـارج بـاشد،آن بـانک ورشکست میشود ولی خوب در ایران بانکها دولتی هستند و ورشکست نمیشوند.
میراسکندری:بـعنوان یـک نفر«حسابدار» میخواهم پلی بزنم بین مطالب اقتصادی مطرح در بازار پول و سرمایه و مسائل بورس خودمان،شاید به یـک نـتیجه رسـیده باشیم و آنهم نرخ بهره است. ظاهرا هم توافق داریم که سرمایهگذار انـفرادی، اولیـن مـقایسهای که میکند،این است که ببیند پولش در بانک بگذارد بهتر است یا برود با آن سـهم بـخرد.یـعنی نگاه میکند که ببیندبهره بانکی بیشتر است یا سود سهم.وقتی نرخ بهره بـالا بـاشد،بعلت اطمینانی که به بانک داردپولش را به بانک میسپارد، البته بانک هم آن پول را یا بـه کـارخانهدار وام مـیدهد یا خودش کارخانه درست میکند مثل بانک توسعه صنعتی سابق یا صنعت و معدن فـعلی،کـه اینکار هم خیلی مناسب است،بانک از منابع داخلی یا خارجی وام بگیرد، کـارخانه درسـت کـند و بعد آن کارخانه را به مردم واگذار کند.ضمنا نرخ بهره خوبی هم روی پساندازهای مردم میدهد.دکـتر جـهانخانی فرمودند نرخ بهره در بازار آزاد بیشتر از بازار رسمی است،خوب دلیلش ریسک بـیشتر اسـت.پس کـلید بحث ما«بهره»و«ریسک»است. البته اگر کسی مستقلا کار تجاری بکند بخاطر سود فـوق العـاده،هـم بهرهاش بالاست و هم ریسکاش.غیر از سودآوری بالای کارهای تجاری،دلایل دیگری هـم بـرای رکورد بورس داریم.یکی اینکه حجم عملیات بورس بعلت کم بودن شرکتهایی که در بورس پذیرفته مـیشوند، نـاچیز است.درهمین شرکتهای معدود هم با صاحبان سهام عمدهای مواجه هستیم کـه اصـلا تمایلی به فروش سهام ندارند،مخصوصاسازمان صـنایع مـلی،بـنیاد مستضعفان و حتی بانک صنعت و معدن.شاید بـه ایـن دلیل که اگر سهام خود را بفروشند،موجودیت خودشان زیر علامت سئوال خواهد رفـت.دلایـل دیگری هم هست مثلا روشـن نـبودن وضعیت سـهامداران سـابق شـرکتها، کارگران ایران ناسیونال که سهم داشـتند و بـعد مشمول بند( الف)قانون حفاظت و توسعه صنایع شدند و آقای فهیمی حتما هـر روز بـا آنها مشکل دارند،مشکل بزرگیست.شـما یکبار به لطایف الحـیل بـه کارگر سهم فروختهاید بعد سـهمش را مـلی کردهاید،حالا دو مرتبه چگونه میتوانید او را جذب کنید؟مشکلات دیگر هم هست،قانون مالیات و قانون تـجارت،اگـر بحث به این کانال افـتاد،بـنده در مـورد مالیات عرایضی دارم.
جـهانی:بـهتر است که تا حـدودی مـقدمه بحث را تکمیل کنم.اشاره شد به اینکه بازار سرمایه فقط بورس است و بانک.بـنظر مـن نهادهای دیگری هم باید به آنـ اضـافه کرد کـه تـی در ایـران هم موجود است اگـرچه عملکردشان بعلت دولتی بودن باید کمی تغییر پیدا کند،مثل بیمهها و صندوقهای بازنشستگی یا ذخـیره بـاز خرید خرمت کارکنان کارخانجات که پیـشبینی مـیشود در آیـندهء نـزدیک فـعال و بنوعی وارد بازار سـرمایه بـشود،اوراق خزانه هم هست،صندوقهای سرمایهگذاری با سرمایههای باز و بسته، شرکتهای پذیرهنویسی،شرکتهای کارگزاری و موارد دیگر هـم هـست کـه این آخریها هنوز در ایران فعال نشدهاند.
در کـنار فـعال شـدن بـورس و بـانک،ایـنها هم باید فعال شوند.بازار سرمایه معنای عامتری دارد.در ایران بازار پولسازمان یافته نداریم چون اوراق خزانه منتشر نمیشود که درگذشته میشد.افزایش سرمایه شرکتها از طریق بورس هم،اصـولا تا حالا یکی دو مورد بیشتر نداشتهایم.اشاره شد علت مراجعه نکردن برای اینکار به بورس،اینست که بانکها وام میدهند.بنظر من اینطور نیست
دکـتر عـبده:به سرمایهگذار باید اطمینان داد کـه سـهم او دو مرتبه ملی نمیشود،دچار تنگنظری نمیشود،باید مشکل مالیاتی و غیره را حل کرد تا سرمایهگذاری که سالها معاملات زیرزمینی کرده است بیاید«رو»
چون توسعه و تـکمیل شـرکتها در ایران وابسته به ارز اسـت.تـا جائیکه دولت به صنایع ارز اختصاص میدهد،سهامدارانشان میتوانند ریال لازم را تأمین کنند علی الخصوص که طرح توسعهءشرکتها خیلی محدود است و ارز از آنهم محدودتر، پس نیازی ندارد که به بازار سرمایه رجوع کنند.تازه ایـن در حـالیست که طرحهای توسعه معمولا در شرایطی اجرا میشود که ارز دولتی در کار باشد.شما ارز میخواهید و ریال جوابگو نیست.اگر هم در سابق این مشکلات کمتر بود به لحاظ ارز بیشتر بوده است.موانع دیـگری را کـه فرمودید مـثل قانون تجارت یا مالیات یا نامشخص بودن وضع سهامداران سابق مثلا ایران ناسیونال،بنظر من اینها مـشکلی برای کار بورس ایجاد نکرده است،مانع هست ولی ذاتی نیست.ایـن مـشکلات و مـوانع،نرخ بازده مورد انتظار را افزایش میدهد تمام این مشکلات است که باعث میشود سرمایهگذار در سهام بجای مـثلا 20%نـرخ بازده دنبال 50%بگردد در نتیجه قیمت سهام از یک حدی بالاتر نمیرود چون نمیتواند نـرخ بـازده بـالا را تأمین کند.الان قیمتها در بورس ما از سایر بورسها پائینتر است.چرا برای اینکه سرمایهگذار دنبال ایـنست که در عرض ششماه صد در صد سود ببرد چون ریسک خیلی بالاست پس سهم را تـا یک سقف معینی مـیخرد.درسـت است که اگر مشکلات یکییکی مرتفع بشود،وضع بهتر میشود و به آمدن سرمایهگذاران باصطلاح محافظهکار کمک میشود.بله اگر 500 شرکت در بورس باشد در مقابل 60-70 شرکتی که الان داریم رونق ایجاد میشود.از نظر ریـسک هم اشاره کردید بانک دولتی 13%بشرط 5 ساله بودن مدت سپرده سود میدهد و شرکت مضاربهای مثلا 50%برای یکسال وی ریسک دارد.بدیهی است کسی که ریسکپذیر است وارد معاملات قماری میشود و کسی که ایـنطور نـیست به بانک روی میآورد.
میراسکندری:به هر حال در مورد بهره،ریسک و حجم معاملات توافق داریم.
مشیرزاده:خیلی از افراد هستند که پولشان را در بانک میگذارند و وقتی میپرسید چرا در سهام سرمایهگذاری نمیکنید،میبینید کـه تـضمین میخواهند. میخواهند بدانند اگر سهم فلان شرکت را خریدند،آیا با خطر خیلی مهمی روبرو میشوند یا نه.لذا باید قدری کار فرهنگی انجام بشود،یعنی اول بورس را به مردم از طریق تـبلیغ در رسـانههای گروهی و غیره بشناسانیم.عملا هم دیدیم که وقتی مقدار کمی کار تبلیغی انجام شد،چه حجمی از سرمایه به سوی بورس سرازیر گردید.با کیف و چمدان پولآورده بودند و فکر میکردند خـیلی سـریع مـیتوانند سهم بخرند.بعد با کـمبود عـرضه مـواجه شدند و یکییکی رفتند و کانالهای خاص خودشان را پیدا کردند.کار فرهنگی بنظر من در درجه اول اهمیت است تا نوعی اطمینان به مردم داده شـود کـه بـدانند اگر سرمایهگذاری در سهام کردند، پولشان از بین نمیرود و بـازده بـیشتری هم از سود بانکی خواهند داشت.
کار روی قانون مالیات و تجارت و اصلاح ساختار قانونی از یکطرف و بهتر کردن سیستمهای داخلی بـورس از طـرف دیـگر، شاید همزمان با هم بتواند در کنار کار فرهنگی مؤثر بـاشد.
دکتر جهانخانی:نکته مهمی که در جلب اعتماد عمومی مؤثر است،بهبود نظام اطلاعاتی و گزارشدهی مرتب است.در حال حـاضر حـتی آنـهائیکه هم با بورس آشنا هستند و هم به آن علاقه دارند، به اطـلاعات مـوثق دسترسی ندارند.چند کار را باید همزمان انجام دهیم:باید سیستمهای اطلاعدهی شرکتها را استاندارد کنیم،باید مـقررات خـاصی در مـورد افزایش دقت در صورتهای مالی وضع کنیم،برای شرکتهائی که اطلاعات غلط یـا حـتی نـادرست میدهند،مقررات جزائی سختی بگذرانیم،باید حسابداران و مدیرانی را که در کار گزارشدهی دخالت دارند، مـتوجه مـقررات جـزائی بکنیمو در حقیقت ضمانت اجرائی برای صحت و دقت و سرعت گزارشدهی مالی ایجاد کنیم.باید تـا حـدودی هم در مورد قابل اطمینان بودن قیمتهایمندرج در تابلو کار کنیم،سرمایهگذاران در ایران نسبت بـه ریـسک خـیلی حساس هستند،توسعهء شرکتها و صندوقهای سرمایهگذاری لازم است. سرمایهگذاری در یک سهم یا دو سهم واجد ریـسک خـیلی بالاست،اگر شرکتهای سرمایهگذاری که سبد سهام متنوع داشته باشند درست کنیم کـه مـتناسب بـا انواع سلیقهها باشد،خیلی مناسب خواهد بود.کسانی هستند که مجموعهء سهام محافظهکارانه میخواهند.کـسانی هـم هستند که اهل ریسکند و مجموعهء با بازدهء بالا میخواهند.
(به تصویرصفحه مراجعه شـود) پرویـز مـشیرزادهمؤیدی مشیرزاده:یکی از مهمترین مسائل کلیدی،مشکل فرهنگی است.همه باید دست بـدست هـم دهند تا این مشکل را در کنار سایر مسائل مثل اصلاح قانون مالیات و تجارت و ساختار قانونی و بهتر کـردن سـیستمهای داخلی بورس،حل کنند.
کسانی هم هستند که هم مجموعه با عـابدی سـرمایهای خوب میخواهند و هم دنبال بازده هستند.جـای ایـن در بـازار ما خالیست.باید در کنار شرکتهای سرمایهگذاری دولتـی،بـه شرکتهای سرمایهگذاری بخش خصوصی هم اجازه فعالیت داد.
دکتر تقوی:مسئله اول مسئله ارز است کـه آقـای جهانی گفتند،بورس از نظرسازمانی زیـر نـظر بانک مـرکزی اسـت.وظـیفهء بورس تأمین منابع مالی برای طـرحهای تـوسعه است و چند نرخی بودن ارز نقش بورس را خنثی میکند،بورس در این حالت ابـزاری بـرای تبدیل نوعی دارائی به نوع دیگر اسـت.مسئله دوم مسئله تـورم اسـت،شما چه نرخ بازدهای روی سـهام تـعیین میکنید که بتواند تورم را بپوشاند؟کسانی که سرمایهگذاری میکنند در حقیقت بازده منفی میگیرند.چون بـا تـورم مثلا 30%در سال اگر 13%از بانک سـود بـگیرند یـا مثلا 20%از سهام بـازده بـدست آورید باز هم از 17 تـا 10 درصـد بازده منفی دارید.
مسئله سوم مشکل اطلاعاتی و فرهنگی است.بورس بروال سابق نشریهای دارد کـه بـرای عموم قابل فهم نیست.شرکتها بـاید بـطور فصلی گـزارش بـدهند و بـورس هم بروشور قابل فـهمی برای تجزیه و تحلیل آن داشته باشد.اگر حتی بورس نقشی در توسعهء اقتصادی هم نداشته حداقل بـا بـالا رفتن حجم معاملات،شاید مقداری از نـقدینه را جـمعآوری کـند.
جـهانی: البـته چون ما از بـورس تـهران آمدهایم، لزوما نمیخواهیم از بورس دفاع کنیم،ولی مسئلهای که هست اینست که بورس اصولا بازاری است کـه نـقدینگی بـرای سهام موجود ایجاد میکند تا اینکه بـخواهد فـقط در تـوسعه اقـتصادی نـقشی داشـته باشد.من آمار دقیق ندارم،ولی فکر میکنم در بهترین بورسهای دنیا هم محدود 5 تا 10%از حجم معاملات مربوط به عرضه سهام جدید به مردم باشد،90%معاملات مربوط است بـه فروش سهم من به شما و شما به دیگران،مثلا به شرکت سرمایهگذاری.
دکتر تقوی:منظور اینست که اگر در اقتصادهای دیگر همان ده درصد هم ایجاد میشود،بهر صورت در توسعهء اقتصادی نـقش دارد و وقـتی 10%صفر درصد شد،معنی آن اینست که بورس هیچ نقشی در توسعه اقتصادی ندارد.
جهانی:بله بهر حال نقش دارد.مشکلات ما اینجا با حدودی برشمرده شد.بورس ما تا قبل از سـیاست جـدید اقتصادی دولت و بانک مرکزی در واگذاری سهام دولت،تقریبا فقط برای سهام موجود،نقدینگی ایجاد میکرد که این خودبخود مسئله مهمی است.چون شما اگر مـیخواهید سـرمایهگذاری کنید ابتدا باید برای سـهام مـوجود، نقدینگی ایجاد کنید.بازار بورس بازاری است متشکل برای ایجاد نقدینگی سهام.حالا وقتی بازار درست عمل کند شما میتوانید برای طرحهای توسعه هـم از وجـوه مردم که به بـورس سـوق داده میشود،استفاده کنید.درصدی که در بورسهای دیگر برای طرح و توسعه شرکتها مصرف میشود،عمدتا برای اینست که شرکتی، شرکت دیگر را بخرد و خودش را بزرگتر کند. چون مسئله رقابت است و کسی کـه در آنـ بازارها رشد نکند از بین میرود.
دکتر تقوی:خوب نقش بورس در توسعه هم همین است.اگر شرکتی توسط شرکت دیگر خریده میشود،احتمالا شرکت خریداری شده از کارائی و مدیریت خوبی برخوردار نـبوده اسـت و حالا بـرخوردار میشود.این مسئله در توسعهء اقتصادی مطرح است.اینهم درست است که نقدینگی افراد اگر اضافه شود،عـلاقه آنها به سرمایهگذاری هم بیشتر میشود،ولی این افزایش نقدینگی نـقشی در تـوسعه اقـتصادی ندارد.
جهانی:بطور غیرمستقیم دارد،فرض کنید مثلا یک کارخانه سیمان درست شود و سهم هم به مردم بـفروشد. بـا موقعیکه در بورس نباشد، نقدینگی سهامش کم است و هر موقع بخواهد ممکنست نتواند سـهمش را بـفروشد،ولی اگـر به بورس بیاید،چون به بازار متشکل وارد میشود، نقدینگی سهامش بیشتر میشود و آنوقت سهامدارش تـشویق میشود و اینکاری است که هم درگذشته میشد و هم حالا میشود.به طور مـستقیم،یعنی اینکه مثلا یـک شـرکت شیشهسازی بخواهد طرح توسعه اجرا کند و از سهامداران موجود خود حق تقدم در افزایش سرمایه را سلب کند و مستقیما به عموم مردم سهام عرضه کند. این نحوه کار در اکثر بورسها درصد کمی از معاملات اسـت و فکر نمیکنم مثلا در بورس لندن هم بیشتر از 10%باشد.
دکتر تقوی:حتی با اوراق قرضه بخش خصوصی هم به 10%نمیرسد؟
جهانی:آمار دقیق نداریم،ولی حتی با اوراق قرضه بخش خصوصی هم درصد بالائی نخواهد بـود.
جـهانخانی:نقش بورس در توسعه اقتصادی با قابلیت نقدینگی،تا حدودی مشخص
(به تصویرصفحه مراجعه شود) دکتر مهدی تقوی دکتر تقوی:بانکها با مازاد منابع روبرو بودهاند از طرف دیگر تقاضا هم وجود داشته است،عـرضه و تـقاضای مـازاد! یعنی مشکل.یعنی سیستم بـانکی کـارائی نـدارد.
دکتر تقوی:اگر بانکهای خارجی فقط یک روز مثل بانکهای ایرانی کار کنند، ورشکسته میشوند.
میشود،شرکتها عملا وجوهی از معامله سهامشان در بـورس بـدست نـمیآورند، بدیهی است این وجوه بین خریدار و فروشنده در و بـدل مـیشود و به همین دلیل هم هست که به بورس بازار ثانویه میگویند.اصل وجوه از بازار اولیه تأمین میشود(همان بـازاری کـه جـایش خالیست)مثل Investment Bankers (بانکهای سرمایهگذاری) Under Writers (مؤسسات پذیرهنویسی)که اولین بار سـهام را عرضه میکنند.پس نیاز هست که مؤسسات مالی با تخصص عرضهء مستقیم سهام ایجاد شود(که بقول آقای جـهانی کـاری غـیر از کار بورس است)الان یکی دو مورد بیشتر نداریم که شرکتها عملا از طـریق بـورس وجوهی تأمین کردهاند.فعال شده بورس غیر از ایجاد مقداری نقدینگی سهام،کمی هم باعث گسترش مـالکیت شـده اسـت.فعال شدن بورس زمینهای هم شد برای اینکه دولت در جهت سیاست کـلی خـود راحـتتر سهام را به مردم بفروشد.
جهانی:دولت این کار را هم بخاطر جذب نقدینگی میکند،دکتر تـقوی نـکاتی را در مـورد نرخ بازده و تورم گفتند.سهام چون مشارکت مشاع در دارائیهای شرکت است،تورم را هر درصـدی هـم که باشد،خنثی میکند.هر قدر تورم بالا برود،قیمت دارائیهای شرکتها هـم بـالا مـیرود،ولی در بورس ما(شاید بدلیل جوان بودنش)سهم بعنوان حفظ ارزش پول مثل طلا یا ارز هنوز بـرای مـردم جا نیفتاده است و سهم بعنوان یک دارائی دارای بازده خریداری میشود. سهامدار در شرایط مساوی بـخاطر عـامل ریـسک، نرخ بازده بالاتری میخواهد و با تورم زیاد کاری ندارد.چون اینرا میداند که سهم پشـتوانه بـسیار محکمی دارد.پولی که بانک میرود فیزیکی است و پشت آن دارائی بخصوصی نیست،ولی سرمایهگذار در سـهام خـیالش جـمع است که اگر سهمی را به 300 تومان میخرد و 400 تومان میفروشد،در واقع اگر دارائیهای شرکت را به تـعداد سـهام آن تـقسیم کنند،حدود 3000 تومان به هر سهم میرسد و این حاشیه امنیت خوبی بـرای خـریدار سهام است.
میراسکندری:به بحث اصلی برگردیم که همان راههای تشویق سرمایهگذاران به خریدن سهام بـاشد.کـاهش ریسک از عوامل مهم بود،رفع اشکالات قانونی هم مؤثر است. باز بـه عـنوان یک سرمایهگذار انفرادی به قضیه نگاه کـنیم،هـمانطور کـه در دید اول مسئله نرخ بازده و بهره مطرح بـود،حـالا در دومین قدم مسئله مالیات مطرح میشود. چون همانطور که میدانید کسی که پولش را بـه صـورت سپرده در بانک میگذارد،روی بهره دریـافتی خـود مالیاتی نـمیدهد،ولی تـکلیف مـالیات سود سهام و بازده آن مشخص نیست. قـبل از انـقلاب یا حتی تا همین اواخر که قانون جدید در آخر سال 66 تصویب شـد و از اول سـال 68 هم اجرا میشود،یک ماده قـانونی (فکر میکنم مادهء 116)داشـتیم کـه 7 یا 8 تبصره داشت و معافیتهای فـوق العـادهای به شرکتهای پذیرفته شده در بورس و سهامداران این شرکتها میداد:15%از سود بطور کلی(حـالا سـهامدارش هر که باشد)، 10%مالیات شـرکتها و مـعافیتهای سـهامداران و همینطور معافیت شـرکتهای سـرمایهگذاری صنعتی در مواردی که 90% سـرمایه کـارخانههائی را داشتند،حتی اگر آن کارخانهها در بورس پذیرفته نشده بودند، البته بشرط اینکه شرکت مادر در بـورس بـود. خلاصه انواع و اقسام معافیتها مطرح بـود کـه شاید سـه چـهار صـفحه کتاب قانون مالیاتها را تـشکیل میداد.تمام این معافیتها در یک مادهء قانونی 3 خطی در قانون جدید خلاصه شده است که فـقط 10%مـالیات شرکتها را معاف کرده است،بشرط ایـنکه کـلیه نـقل و انـتقالات از طـریق کارگزاران باشد،و شـرکتهای سـرمایهگذاری صنعتی را که در ایجاد مورد بحث قرار گرفت که تا چه حد میتوانند در کاهش ریسک مفید بـاشند،نـادیده گـرفته است.پس این قانون جدید مالیاتها با خـواست سـایر ارگـانهای زیـربط مـثل بـانک مرکزی و حتی خود وزارت دارائی در مورد بورس همسو نیست.اگر واقعا قرار است امر گسترش مالکیت از طریق بورس جلو برود، حتما یکی از مشکلات،همین قضیه مالیات و معافیت مالیاتی اسـت.در خصوص مالیات نقل و انتقال سهام هم وضعش معلوم نیست، در شرکتهای پذیرفته نشده در بورس،بعلت معلوم نبودن مبلغ اصلی معامله،10%از قیمت رسمی سهام یا سهم الشرکه را مالیات میگیرند،ولی سهام معامله شـده در بـورس که قیمتش هم معلوم است.شما سهم را با سند و مدرک خریدهاید،300 تومان و آن را 400 تومان فروختهاید و 100 تومان سود بردهاید،حالا چگونه است که از نقل و انتقال مالیات نمیگیرند.حتما آقای فهیمی مـوضوع را روشـن خواهد کرد.طبیعی است غیر از مالیات مسائل مهمی در خصوص قانون تجارت هم داریم که در تصمیم سرمایهگذار انفرادی مؤثر است.
فهیمی:خیلی خـوشحالم از ایـنکه مجله «حسابدار»که خیلی زود از مـا انـتقاد کر*و دیر بما پیوست،درصدد شکافتن مسائل بورس در جهت اصلاح و رفع مشکلات،برآمده است. آنچه مسلم است هرسازمانی که در جهت سیاستهای اقتصادی جدید دولت،قـدمی بـردارد،در مجموع به نفع مـملکت و خـودش عمل کرده است.در مورد بازار بورس تهران،از زمان سیاستهای جدید اقتصادی دولت آقای هاشمی رفسنجانی تا کنون،اقدامات مطلوبی صورت گرفته است.بورس ما فعلا مشکل لاینحلی ندارد و در مقام مقایسه بـا قـبل از انقلاب و ده سال بعد از آن پیشرفت چشمگیری داشته است
اگر شما حجم معاملات را کم میبینید یا مشکلات مالیاتی و قانونی و غیره را مطرح میفرمائید،بیایید و عامل مقایسهای را هم مطرح کنید.میبینید حـجم مـعاملات این 15 یـا 16 ماهه گذشته چند برابر حجم معاملات در چند سال قبل از انقلاب بوده است،مسائل را سیاه و سفید نبینیم.طـیف وسیعی از رنگها این وسط مطرح است.استقبال مردم خیلی خوب بـوده اسـت،هـمواره پول خود را نزد کارگزاران گذاشتهاند تا در موقع مناسب برایشان سهم خریداری شود.مسلما بورس ما خیلی جوان اسـت مـثل بچهای است که باید تا مدتی او را کمک کرد تا راه خودش را پیدا کند،مـشکلاتی هـست ولی هـمین بحثها و اظهار نظرها که بتدریج به مقامات مسئول منتقل میشود در این مورد کمک میکند. 10%مـالیات نقل انتقال را که با مسئولین وزارت دارائی مطرح کردیم،بخشنامهای صادر کردند که این 10%گـرفته نشود و همین مسئله، تـأثیر بـسزائی در رونق مجدد معاملات داشت. موضوع مهم علاقهء مردم به مشارکت در کارهای عام المنفعه و تولیدی است،بطور نمونه در 10-11 ماهه گذشته حدود 45 میلیارد ریال بوده است.موضوع دیگر اینست که بورس یک بـازار است و در بازار همیشه ریسک هست منتها اینجا قیمت معلوم،خریدار معلوم و فروشنده معلوم است.کسی که ریسکپذیر است،در بورس معامله میکند.کسی هم که اهل ریسک نیست، پولش را در بانک سپرده میکند.مـگر مـعاملات زمین،اتومبیل یا تلفن ریسک ندارد.مسئله دیگر فرهنگ مشارکت است که در سطح بالائی نیست. اکباتانی-سهم وقتی خریده میشود باید کارهای اداری و قانونی مربوط به آن انجام شود و ورقه سـهم سـریعا بدست خریدار برسد تا هر موقع لازم دانست بتواند آنرا بفروشد.تازه مشکل دیگری هم هست،بعضی مواقع قیمت سهم ثابت میماند و خریداری هم ندارد.به غلط گفته شده اسـت کـه سرمایهگذار باید فقط بفکر بازده باشد در حالی که توده مردم روی افزایش قیمت سهم هم حساب میکنند.
در بورسهای دنیا دیدهام که اغلب دانشآموزان را میآورند تا از همان کوچکی بورس،سهم و مـشارکت را بـشناسند،اگـر فرهنگ مشارکت بالاتر برود دیـگر فـلان آقـا نمیآید تا برای جهیزیه دخترش 15 سال جلوتر برود فرش و یخچال و چینیآلات بخرد و احتکار کند.میبیند اگر سهم بخرد هم در طی ایـن 15 سـال قـیمت آن ترقی میکند و هم سال بسال درآمدی خواهد داشـت.در ایـن مورد با وزارت آموزش و پرورش بحث شده و قرار است ترتیبی بدهند تا ما از دانشآموزان بطور گروهی پذیرائی کنیم و آنها را با مـسائل سـرمایهگذاری و شـکلهای آن آشنا کنیم. پساندازهای دانشآموزان را میتوان در کار خریدن سهم تجهیز کـرد.مشکل دیگر نرخهای متفاوت ارز بوده است.دلار از 70 ریال به 120، 140،350،425،780،800 و بالاتر رفته است و هنوز به تعادل اقتصادی نرسیدهایم.به گـفتهء آقـای دکـتر عادلی فعلا به 3 نرخ معین برای ارز رسیدهایم و انشاءا... بسمت یک نـرخ مـیرویم. کارخانجات تازه دارند راه میافتند.تا همین اواخر پول نداشتند مواد اولیه بخرند.حتی موقعی که قرار شـد ارز رقـابتی بـگیرند و 25%از وجه آنرا هم اول بدهند،باز با مشکل نقدینگی روبرو بودند.تا ایـنکه چـندین کـارخانه توانستند با افزایش سرمایه،سرمایه در گردش خود را تقویت کنند.در مورد نامشخص بودن سهام مـثلا ایـران نـاسیونال،فکر میکنم اقداماتی بعمل آمده و با مدیریت بانک مرکزی هم صحبت شده است و احـتمالا هـرچه زودتر این مشکل حل خواهد شد. مسئله دیگر مشکلات و کمبودهای داخلی بورس (بـه تـصویرصفحه مـراجعه شود) محمد علی اکباتانی است،محل کوچک،تلفن ناکافی،کارشناس کم و غیره که بـتدریج بـا فعالیت مسئولین بورس انشاا... مشکل حل میشود.در اولین مرحله محل بورس را بجای بـهتری مـیبریم،پیـشنهاد شده است نحوهء انجام معاملات تغییر کند. بصورتیکه در اول روز کل عرضه روی تابلو بیاید و مشخص شود کـه در هـر روز چه حجمی از سهام قرار است معامله شود،با مسئولینسازمان صنایع ملی و بـانک صـنعت و مـعدن توافق شده که برای سهم تبلیغ و بازاریابی شود،مثلا بگویند ماه آینده تعداد 000/100 سهم فـلان شـرکت عـرضه میشود.اطلاعات مالی را هم در روزنامههای کثیرالانتشار چاپ کنند.بهر حال سعی بـر ایـن است که بسوی تکامل برویم، البته با کمک اساتید.
میرمطهری:مطالبی را میخواستم بشکافم، آقای فهیمی خـیالم را راحـت کردند.چون آقای جهانی تصویری ارائه دادند که گویا در بورس اصلا مشکلی نـداریم مـن نگران شده بودم مبادا اینجا مطلبی عـنوان شـده کـه از لحاظ صنفی به بورس برخورده است.
دکـتر عـبده:آقای فهیمی هم البته با رعایت مسائل روابط عمومی،تقریبا همین را گفتند!
مـیرمطهری:بـله،ولی حداقل به آن محکمی که آقـای جـهانی گفتند نـبود،بـبینید وقـتی میفرمائید 5/4 میلیارد تومان از نقدینگی جمعآوری شـده و حـجم کل نقدینگی در جامعه 800/1 میلیارد تومان است،اگر از من (*)اشاره آقای فهیمی بـه مـقاله«بورس،مضاربه و جذب سرمایههای سرگردان»(حـسابدار شماره 61 صفحه 48 است).
البـته مـسائل مـالیاتی وجـود دارد،مـسائل قـانون تجارت هم وجود دارد،خود شما ضمنی اشاره کردید که وقتی سهم را میخرید تا روزی که به نام شما بشود،طبق قانون تجارت فعلی اینقدر اینکار زمان میبرد کـه شما در موقعی که تصمیم میگیرید سهام را بفروشید،اصلا ورقه سهم دست شما نیست، این اشکال قانونی است.بدیهی است مشکلات موجود به اداره کنندگان فعلی بورس برنمیگردد،حتی به طرز کـار آنـها هم مربوط نیست،مشکلات اساسی است و عمدتا در خارج از بورس است.در مورد جهانی:بازار سرمایه فقط بورس و بانک نیست.بیمهها، صندوقهای بازنشستگی، اوراق خزانه،شرکتهای پذیرهنویسی،شرکتهای کارگزاری و غیره هم هـست. بـدلیل نداشتن اوراق خزانه، بازار پولسازمان یافته نداریم. مسئله کلیدی«ارز»است. مشکلات موجود باعث میشود نرخ بازده مورد انتظار از سهام چندین برابر نرخ سود ثـابت بـانکی باشد و این مسئله قیمت سـهام را در حـد پائینی متوقف میکند.
سئو الی که دکتر اکباتانی مطرح کردند،باید عرض کنم که حتی اگر ما قانون خوبی هم داشته باشیم،ولی شرایط اقتصادی فـراهم نـباشد،کار مفیدی انجام نـخواهد شـد.الان نقص بازار پول و سرمایه ما نقص قانونی نیست،بلکه به بافت اقتصادی کشور مربوط است،این بافت طوری است که صنایع ما وابسته به ارز است و ارز هم جیرهبندی شده است و بـقدر کـافی در اختیار متقاضی تولیدی قرار نمیگیرد و این مسئله بخودی خود کافی است تا شرکتهای کمی به بورس بیایند. مشکلات اساسی را اول باید حل کرد نه مشکلات فرعی را،قبول دارم اگر هر سـهامداری بـحق خود بـرسد و راضی شود، معلوم میشود که خریدن سهم واجد نوعی تضمین است،ولی برگردیم به مسائل اصلی، حجم کـم سهامی که در بورس است،اولا بورس فقط شرکتهای سهامی عام را میپذیرد.تـعداد زیـادی از شـرکتهای ما سهامی خاصاند،ثانیا ساختار مالی شرکت باید مناسب باشد.تعداد بسیار زیادی از شرکتهای ما زیان انـباشته دارنـد و ساختار مالیشان مناسب نیست.ساختار مالی باید اصلاح بشود،حالا از طریق ارزیابی مـجدد دارائیـها(گـویا دارند کارهائی در این زمینه میکنند)یا از طریق دیگری است من خبر ندارم.بعد باید سـهامی عام بشوند تا بتوان آنها را به بورسآورد.همزمان با اینکار،یک سری کـارهای دیگر هم هست.اشـاره شـد که نحوهء معاملات قرار است بهتر شود،خوب این خیلی خوبست.مشکل قیمتگذاری پایه باید حل بشود.باید مسئله ریسک،تورم،بازده را در نظر بگیرند.وقتی اینکارها شد مقداری از نگرانی که در ذهـن همهء ما هست رفع میشود. قانون مالیاتی باید اصلاح شود و معافیتها گذاشته شود،قانون پولی و بانکی باید اصلاح شود یا حداقل امتیازاتی برای شرکتهای پذیرفته شده در بورس در نظر گرفته شود. مثلا بـگویند سـیستم بانکی در گرفتن وثایق معمول به اینها تخفیف بدهد یا برای صادرات کالاهای تولیدی شرکتهای پذیرفته شده در بورس پیمان ارزی نگیرند و امتیازاتی از این قبیل.تازه میرسیم به سیستم اطلاعرسانی،این سیستم از وظـایف اصـلی بورس است.در موقع پذیرش یک شرکت، باید او را متعهد کرد که سیستم مالی خود را استاندارد کند.صورتهای مالی خود را بر اساس عرف متداول قبول شده در ایران بموقع ارائه کند.ما الان یـک اسـتکان آب داریم و خیل عظیم تشنگان.وقتی امکانات فراهم نشده باشد،اگر تبلیغی برای بورس بکنید به بورس لطمه میخورد.مردم هجوم میآورند ولی سهمی پیدا نمیکنند که بخرند.
فهیمی:خوشبختانه در اکـثر مـواردی کـه عنوان شد،اقداماتی شروع شـده اسـت،مـثلا در مورد ثبت سریع معاملات در دفتر سهام شرکتها مشکل بیشتر در مورد شرکتهای دولتی است که بصورت یکجا تعداد زیاری سهام عرضه مـیکنند و طـبعا ایـن مقدار زیاد باید بین خریداران متعددی توزیع شـود و ایـن،کار میبرد.حالا گفتهایم اول سهام را صادر کنند بعد بفروشند.در مورد قیمت پایه کمیتهای از بورس،سازمان صنایع ملی و بانک صـنعت و مـعدن تـشکیل شده است(طبق مصوبه شورای بورس)،که قیمت پایه را تـعیین کند اگر متعادل باشد،سریع جذب میشود و اگر متعادل نباشد،کارگزاران تمایلی به معامله پیدا نمیکنند و روی میز مـیماند تـا مـتعادل شود.بهر حال ممکنست در تمام موارد نتیجه نهائی حاصل نشده بـاشد،ولیـ اقدامات شروع شده است.
اکباتانی:در خصوص جلب و بالا بردن اطمینان،با پدیدهای روبرو هستیم و آنهم مـسئله امـکان فـروش و عمل فروش است.شما برای اینکه امکان فروش بموقع داشته باشید بـاید سـهمی را کـه خریدهاید،زود به دستتان برسد که اینکار در بعضی موارد یکی دو ماه وقت میبرد.بعد هـم کـه سـهم به دستتان رسید،تازه ممکنست دو سه ماه دیگر هم ورق بزنید
طـول بـکشد تا برای آن مشتری پیدا شود. سرمایهگذار دوست دارد سریعا بتواند سهم را به پول نزدیک کـند و اگـر نـتواند آنوقت علاقه خود را به سرمایهگذاری از دست میدهد. البته ممکنست ناآگاهانه سهم خریده باشد،ولی مـشکل مـیتواند مقداری هم به سیستم ارائه اطلاعات،مرتبط باشد. اطلاعات باید سریع و صحیح باشد.مـسئله دیـگر ثـابت ماندن بعضی از قیمتهاست.به غلط جا افتاده که سرمایهگذار نباید روی افزایش قیمت خود سهم،حـسابی بـاز کند و فقط باید به فکر بازده باشد.وقتی شما با توده مـردم سـروکار داریـد که حساسیت زیاد نسبت به قیمت خود سهم دارند و هر روز تلفن میکنند و میپرسند و انتظار دارنـد سـهمشان حـداقل 5 ریال هم که شده بالا رفته باشد. ولی میبینند سهمشان ماههاست دوی یـک قـیمت ثابت مانده است،نمیتوانید جوابگو باشید.سهامدار فکر میکند چیزی گیرش نیامده است و حساب این را هـم نـمیکند که ممکنست در آخر سال سودی به او تعلق گیرد یا سهم جایزهای بـه او بـدهند(گو اینکه سهم جایزهای هم حق خـودش بـوده و پولش را قـبلا داده است)در عین حال آخر سال که مـیشود، عـملا 10%یا 20%روی قیمت رسمی مثلا یک هزار ریالی به او سود تعلق میگیرد که مـدتها بـاید صبر کند تا همین مـبلغ جـزئی را دریافت کـند.مـن بـا بورس برنامهریزی شده مخالفم،ولی با بـرنامهریزی در بـورس موافقم. درست است که عرضه و تقاضا باید ملاک عمل باشد،ولی پدیده ثـابت مـاندن قیمت سهم را باید حل کنیم.
جـهانی:فروش نرفتن سهم یـا ثـابت ماندن قیمت برخی از سهام واقـعیت دارد،ولی دلیـلش همان جوان بودن بورس است که آقای فهیمی بدرستی به آن اشاره کردند.بـازار مـا فعلا ارکان لازم کمکی را ندارد.عـمده فـروش سـهام یا بنکداری نـداریم.شـبکه توزیع نداریم.اتومبیل را مـعمولا مـستقیم از کارخانهسازنده نمیخرند. بنکداری و عمده فروشی نقش تعدیل کننده هم دارد.اگر نقش عوامل کمکی را از سـایر بـورسها هم حذف کنند،به مشکل مـا گـرفتار خواهند شـد. قـیمتها بـهر دلیل گاهی بالا مـیرود و یا پائین میآید.نوسانات در این بازارها زیاد است. بنکدار جلوی نوسانات را میگیرد.افرادی که در بـورسهای دیـگر تحت عناوین Specialist یا Jobber (متخصص یا خـبره بـازار)یـا هـر اسـم دیگر هستند،مـا آن را نـداریم.اینجا کاگزار داریم که فقط برای مشتری معین سهم میخرد یا برای مشتری معین سهم مـیفروشد و چـون شـبکه توزیع نیست،فروش مستقیم برخی از سهام،گـاهی بـا مـشکل روبـرو مـیشود.قـیمت وقتی بشدت بالا میرود باید مدتی صبر کرد که قیمت متعادل شود،کارائی سیستم کامل نیست.
چرا سهم فروش نمیرود یا قیمت زیادی بالا رفته یا در اصـل اطلاعات اولیه ملاک قیمتگذاری غلط بوده است که در بورس جوان که سیستمهای اطلاعاتی آن درست کار نمیکند،این اتفاقات بناچار میافتد.سیستم عمده فروشی که الان مورد بحث است و همانطور کـه آقـای فهیمی گفتند،اقداماتی شده است و مشکل ما را تا حدودی حل میکند و دیگر سهمی نمیتواند در عرض 9 ماه از 130 به 310 تومان برسد و ثابت بماند.مسئله دیگر رکود عام همهء بازارهاست.ممکنست سـهم هـیچ ایرادی نداشته باشد،ولی چون بازار بطور کل راکد است،قیمت سهم هم ثابت بماند.بازار ملک هم راکد است و حالا ممکنست در صورت ادامـهء جـنگ خلیج فارس، مثلا بعد از عـید مـلک بالا برود.
دکتر عبده:رکود بازار ملک به علت مشکلات دیگری است که ربطی به رکود بورس ندارد.دلایل ذاتی یا نهادی را در بورس نـمیبینم،یـعنی با تسهیلاتی که الان ایـجاد شـده است فکر میکنم کار بورس باید بسیار گسترش پیدا کند.
جهانی:دقیقا همینطور است.مشکل چیست؟ مشکل سهام دولتی است که فعلا مرحله به مرحله عرضه میشود.هر سهی که مـثلاسازمان صـنایع ملی طبق برنامه خودش عرضه میکند،در بورس جذب میشود.کدامش روی میز مانده است؟
فهیمی:ضمن اینکه تمام بورسهای دنیا الان شاخصشان پائین آمده،ولی در بورس تهران یا ثابت مانده یا بالا رفته کـه خـودش نوعی مـوفقیت است.
دکتر عبده:ما نمیتوانیم از رکود بازار سهام دنیا نتیجه بگیریم که بورس خودمان اشکالی ندارد.بـحث این است که بورس باید باشد و در جهت رشد اقتصادی هم بـاید بـاشد،بـورس در خدمت تجهیز سرمایه باشد،بورس مهمترین و فعالترین شکل مشارکت در بازار سرمایه است. اگر مسئله چنین است،بـلافاصله بـاید بپذیریم که حجم آن خیلی کم است.در این مورد شک نکنید.اگر چـهار مـیلیارد ریـال معامله را به سیصد یا حتی دویست و پنجاه روز تقسیم کنیم،رقمی معادل حدود 5/1 میلیون تومان در روز بـدست میآید که حدود یک چهارم حجم عملیات یکی از بنگاههای معاملات ملکی بالای شـهر است.نقطه نظر اصـلی حـجم بسیار کم معاملات است.آقای فهیمی میپرسند با چه مقایسه میکنیم،ببینید، اگر دیروز فروش صفر داشتیم و امروز یک واحد فروش کنیم،و یک را به صفر تقسیم کنیم،آن وقت بینهایت بدست مـیآید،ولی این نسبت نشاندهندهء چیزی نیست.وقت زیادی هم نداریم که مثلا ده یا بیست سال صبر کنیم تا حجم معاملات بیست یا سی برابر بشود.شکی نیست که مدیران بورس تـهران خـیلی فعالیت میکنند و زحمت میکشند،شکی نیست که در ده یازده ماههء گذشته،حرکتهای بسیار جدی در بورس تهران صورت گرفته است.اما بپذیرید که حجم معاملات بسیار کم است.
از لحاظ آماری،معمولا ارزش سـهام مـعامله شده در بورس را با G.N.P (درآمد ناخالص ملی)مقایسه میکنند.مثلا در ژاپن نسبت معاملات سهام به G.N.P ،137%است،یعنی معاملات سهام 37%بیشتر از G.N.P است. در انگلیس حدود 170%است و در ایران آنطور که آقای میرمطهری گفتند در سـال 1356،مـعادل 8/0 درصد بوده است.اگر بخواهیم بورس در خدمت توسعهء اقتصادی ایران باشد،باید حجم معاملاتش بالا برود. حجمی که بالقوه میتواند ده،بیست یا سی برابر بشود.توجه بکنید که بـازار اولیـهء سـهام که آقای جهانی گفتند در سـایر جـاها 10% اسـت،آن ده درصد خود مبلغ هیلی بالایی است.درست است که بورس برای معاملات ثانویه است،ولی پولهایی را آزاد میکند که میتواند صرف صـدور سـهام اولیـه دیگری بشود،و با توجه به کلیهء آثار جـانبی مـربوط، به ارقام بهتری میرسیم.بورس بازار سرمایه است نه بازار پول،لذا درهمان جهت هم باید فعالیت کند.مشکل دیگر کـسانیاند کـه بـه بورس میآیند،خیلی از این کسان که قبلا در بورس سرمایهگذاری کـرده بودند و صدمه خوردهاند،مثلا،در سهام چیتسازی پول گذاشته بودند و دولت 15 سال جوابشان را هم نداده است.در بانک فرهنگیان به معلمی کـه مـیتوانست بـا پولش ملک بخرد،سهم
فهیمی:بورس در شروع فعالیت جدید یک دبیر کـل و 8 کـارمند و کارشناس داشت و از داشتن تلفن کافی، تلکس،فاکس،کامپیوتر و سیستم نرخگذاری هم محروم بود.
(به تصویرصفحه مـراجعه شـود) حـسن فهیمیراد فهیمی:فرهنگ مشارکت هنوز در سطح بالائی نیست. باید دانشآموزان را برای تـوجیه مـشارکت بـه بورسآورد تا از همان کوچکی با سهم و بورس و مشارکت آشنا شوند.
فروختیم،و امروز هم هـنوز کـسی جـواب آنان را نمیدهد و به او نمیگوید که پولش چه شده است؟
همان صد تومانی که دادی چه شد؟الان میبینیم کـسانی کـه به بورس میآیند هنوز میترسند،ته فکرشان این است که یک معامله بـکنیم و بـرگردیم.یـعنی در بلند مدت حاضر نیستند درگیر این بازار باشند.مسئله دیگر مسئلهء فرهنگی است کـه بـه آن اشاره شد اینکه کار فرهنگی بکنیم امر کاملا درستی است.در کلاس درس مـیخواهیم بـیمه درس بـدهیم،متوجه میشویم که دانشجو بیمه را نمیفهمد.خوب،این فرق دارد با یک بچه آمریکایی که از کـوچکی دیـده است کسی در خانه را میزند و میپرسد بیمه عمر میخواهید یا نه؟قضایای سادهتر هنوز روشـن نـشده اسـت،چه برسد به شرکت سرمایهگذاری و یا Mutual Fund (صندوق سرمایهگذاری)و یا بنکداری سهام.قضیه اینطوری پیچدهتر مـیشود و سـرمایهگذار گـیجتر میشود.آوردن بچه مدرسهها به بورس خیلی خوب است،طول میکشد،ولی بـرای آیـندهء بورس جدی است.طبقهء متوسط که ریشهء قوی در بازار دارد،تجربهء بورس ندارد. الان معلم نمیتواند سهم بـخرد و دیـگر طبقهء متوسط نیست،طبقه متوسط جدیدی داریم که متوجه این قضایا نـیست.مـیخواهیم به او سهم بفروشیم و آن سابقهء بد را هم داریـم. اول بـاید آن سـابقهء بد را پاک کنیم.کسی که یکبار سرش کـلاه رفـته است،دو مرتبه جلو نمیآید،ضمن اینکه شبکهء بانکی را خوب میشناسد،و در تجربهء تاریخی،آن شـبکه خـوشنام وخوش سابقه باقی مانده اسـت. حـداقل اصل پولش از بـین نـرفته اسـت.حتی بانک اصناف که ورشکست شـد،دولت آمـد و همهء مسائل آن را حل کرد.پس بانک همیشه محل بدون خطری بوده است.
بـنا بـه دلایلی که نمیدانم از نظر اقتصادی درسـت است یا نه،فـعلا هـم 13%و با احتساب پرداخت سودسه مـاهه،سـالی 6/13 درصد بازده دارد.خوب این رقیب بزرگی است، 6/13 درصد سود میدهد و اصل سرمایه هـم سـر جایش است.پس بازدهء سهام بـاید طـوری بـاشد که حداقل ایـن نـرخ را بپوشاند و خطرهایی که بـا آن روبـروست هم برطرف شود.کلیدیترین مسئله پوشش خطر است، یعنی عمل کردن بنحوی که زمـینهء گـذشته از خاطرهها محو شود و اصل و فرعی داده شـود کـه هم سـود بـیخطر بـانکی را بپوشاند و هم سایر زمـینههای خطر را.یکی از این خطرها مالیات است(چون بقول آقای میراسکندری آن 6/13%مالیات را هم ندارد)،یـکی دیـگر این است که اطمینان بدهیم ایـن سـهام دو مـرتبه مـلی نـمیشود و به مدت 15 سـال مـثل ورقهء بیارزش روی دست نمیماند تازه دل نگرانیهای دیگر را هم باید حل کنیم: باید بگوییم دچار تنگنظری نـمیشوید.در بـورس ارقـام و سرمایهها«رو»است،ما در مملکتی زندگی میکنیم کـه ده سـال مـعاملات زیـرزمینی داشـته اسـت.شما یک شرکت بازرگانی را پیدا نمیکنید(در مملکتی که 60 تا 70%درآمدش از خدمات است)که ده تا کارمند روی زمین داشته باشد و محل اقامتش را مخفی نکند و کارمند را نفرستد در خانه کار کـند.حالا به این آدمها میخواهید بگویید بیا«رو»،بیا صد میلیون تومانت را سهم بخر، قیمت هم معلوم است،مأمور مالیات هم حاضر است.
مسئله مهم دیگر بررسی همین نهادهایی است کـه نـداریمـ مثل Mutual Fund و بنکداری سهام و غیره.از کجا میدانید که اینها همانطور که در خارج عمل کردهاند، اینجا هم خوب عمل خواهند کرد.نمیدانم آقای فهیمی در قضیهء بنکداری یا Jobber تا کجا پیشرفتهاند.مـن خـیلی علاقهمندم بررسیهای مقدماتی انجام شده در این زمینهها را ببینم.میخواهم بدانم کدام بررسی به این نتیجه رسیده است که ما Jobber لازم داریم.در خارج خیلی چـیزها هـست:میفهمم که در خارج ورشکستگیهای زیـاد هـست، پان آمریکن ورشکست شده است،یا آقای ساموئل ساعتچی میلیونها پوند در سال حق الزحمه میگیرد،میدانم که آنجا ریسکهای کلان هست،ادغامها و غصب مالکیتهای عـجیب و غـریب هست،ولی ما اینجا جـامعهء مـشخصی داریم که بورسش را هم شاید بدون بررسی دقیق آغاز کردهایم.اگر قرار است الان روی این بنا چیزهای دیگری ساخته شود،علاقه دارم روی آن کار و تحقیق کنیم،مطمئن نیستم که ما اینجا Mutual FUnd لازم داشته بـاشیم.هـر کس میخواهد اینکارها را بکند باید بداند ما اینجا مشکلات قانونی داریم که مثل روز روشن است.دیدید که بدون مطالعه و بدون در نظر گرفتن نظرات همهء علاقهمندان و دستاندرکاران با قانون جدید مـالیاتها کـه جلوی مـاست،چه بلایی سرمانآوردند؟کلید ورق بزنید
بحث هنوز هم پوشش خطر است.
میراسکندری:در مورد اینکه گفته شد شاخص بورس،ثـابت مانده یا بالا رفته است،در حالیکه شاخص بورسهای دیگر حتی تـرکیه سـقوط کـرده، بنظرم یکی از دلایلش اینست که شرکتهای تولیدی غرب و ژاپن و ترکیه و غیره وابسته به نفت هستند و هر بحرانی کـه قـیمت نفت را بالا میبرد، در سودآوری صنایع آنها تأثیر منفی میگذارد،ولی صنایع ما در این مـورد مـشکلی نـدارد،هر قدر و هر موقع نفت بخواهند بقیمت ثابت در اختیار دارند.
دکتر جهانخانی:ضمن اینکه در اقـتصاد آنها دورههای رونق و رکود هست که از قبل هم پیشبینی میشود.میلا از 5 سال قـبل معلوم بود که در اوایـل دهـه 90 دکورد خواهند داشت،خوب بحران نفت هم مزید بر علت شد.
دکتر عبده:تازه مسئلهء اقدامات ریگان و خانم تاچر هم بود که به معاملات سفتهبازی دامن زد. اقتصاددانان و مدیران با تجربه مـیدانستند که این کارها و معاملات بزرگ 20 میلیارد دلاری برای اقتصاد خطرناک است.بانکهای بزرگی در «ردآیلند»همین دو سه هفته پیش اعلام ورشکستگی کردند.
دکتر جهانخانی:برگردیم به بحث سرمایهگذاران و شرایط رونق معاملات.در تمام بـورسهای دنـیا غیر از Broker ها یا کارگزاران،گروههای دیگری هم هستند که باصطلاح کارشان Trade کردن یا معامله به حساب خود است.اینها پیوستگی معاملات را حفظ میکنند حالا اسمش را هرچه میخواهید بگذارید، Market MakerṣSpeciallstṣ Jodder یا چـیز دیـگر،اینها همیشه آماده خریدند،موقعی که خریداری نیست و همیشه آماده فروشند وقتی خریداری هست.در این حالت هیچ قیمتی ثابت نمیماند،اگر قیمت زیادی بالا رفته است،پائین میآید و بـالعکس، و خـریدار هم مطمئن است قیمتی که ملاک محاسبه است،به قیمت واقعی نزدیک است. پس کسانی که بحساب خودشان خرید عمده میکنند هم مفیدند و هم لازم.
جهانی:نکته مهمی را اشاره کـردید و آن سـهم خـدمات در درآمد ناخالص ملی است کـه حـتی تـا 70%هم عنوان شد.بهر حال هر مشکلی که وجود داشته است،این بخش واقعیت دارد،و عملا بازار سرمایه از 70%کل معاملات برخوردار نـیست. البـته ایـنها معمولا در اشکال سنتی و حجرهای کار میکنند. بنظر مـن اگـر اینها شکل حقوقی مناسب و مدرنی بخود بگیرند،شرکت سهامی بشوند و موانع قانونی و ضعف قوانین مرتفع شود،این بخش کـه تـقریبا زیـرزمینی کار میکند«رو»خواهد شد و میتوان آنها را هم به بورسآورد.دلیـلی هم ندارد که به کسی بگوئیم این پولهای سرگردان را فقط بیاورید به صنعت، عملا اگر صنعت خدمات را امـروزی و فـعال کـنیم، عاملی برای رونق اقتصادی خواهد شد.
میرمطهری:در اساسنامه بورس،قصد اصـلی تـجهیز منابع برای بخش صنعت عنوان شده است.
جهانی:خیر،ترجیح ما اینست که صنعت در بورس بـاشد ولی هـمین حـجرهایها اگر به شکل حقوقی مناسب مثل فروشگاههای زنجیرهای، شرکتهای پخش معتبر کـالاهای صـنعتی و مـصرفی درآیند،اشکالی نخواهد داشت.
میرمطهری:اینکار بنظر من اصلا درست نیست،که شرکتهای پخـش یـا شـرکتهای بازرگانی را به بورس بیاوریم.ما نمیخواهیم بورس فعال و بقیه اقتصاد نابود شود.اگر شـرکت تـولید کننده دستمال کاغذی را چهارصد ریال میفروشند و شرکت توزیع کننده آنرا هفتصد ریال مـیدهد حـتی اگـر وضع معاملات بورس هم خوب بشود،من مصرف کننده اعتراض دارم.
جهانی:منظور من ایـنست کـه 70%از اقتصاد را نمیتوانیم نادیده بگیریم.
دکتر عبده:مسئله امنیت سرمایه هم هست.قبل از انـقلاب شـرکتهای بـزرگ تبلیغاتی داشتیم که تا 60 کارمند داشتند، مؤسسات حسابرسی با 250 کارمند و شرکتهای ساختمانی.بخش خرده فـروشی هـم با ایجاد کنترلهای لازم میتواند به بورس بیاید.
جهانی:بله میتوان این بـخش عـظیم را هـم به بورسآورد.نکته دیگری هم مطرح شد و آن مقایسه معاملات بورس و G.N.P بود.شما باید رشد مـعاملات بـورس را مـثلا در سالهای 67 و 68 حساب کنید .رشد G.N.P را هم برای سالهای 67 و 68 محاسبه نمایید.بعد این«رشـد»هـا را با هم مقایسه کنید.من فکر میکنم رشد معاملات بورس تهران از رشد G.N.P کمتر نبوده است.
مـیراسکندری:آقـای جهانی در مورد نرخ رشد بحث میکنند و آقای دکتر عبده به قدر مـطلق کـار دارند.
میرمطهری:آقای جهانی شما استانداردی در ایـن خـصوص دارید؟اگر در سـال 56 این نسبت 8/0 درصد بوده و حالا مثلا شـده اسـت«یک»، آیا خیلی خوبست؟
جهانی:رشد G.N.P چه بوده است؟
تقوی:رشد G.N.P منفی بوده است!
جـهانی:خـوب اگر رشد G.N.P منفی بوده اسـت و مـا از 8/0 درصد بـه یـک درصـد رسیده باشیم خوبست.
دکتر تقوی:الانـ اقـتصاد ما دچار مشکلات نقدینگی کمرشکنی را که تواسطه جنگ ایجاد کردیم،جذب کـند.هـدف از جمعآوری نقدینگی، کاهش تورم و سالمسازی اقـتصاد است.دولت آقای رفسنجانی هـم هـمین هدف را دارد.بحث اصلا این نـیست کـه آقای رجائی یا آقای فهیمی خوب کار نکردهاند،بحث اینست که بورس بـاید بـتواند مقداری از نقدینگی اقتصاد را جذب کـند. مـیگویند بـا ایجاد ارز رقابتی 10%از نـقدینگی 2000 مـیلیارد تومانی جذب شده اسـت.بـا این نرخ جدید سود بانکی 13%هم شاید 10%دیگر جذب شود.انتظار از بورس اینست کـه بـه این وسیله مقدار دیگری از نقدینه جـمعآوری شـود. پس بحث حـجم،صـحیح اسـت.حجم معاملات کم اسـت،بورس را هم تنها نمیگذاریم که برود جلو. بورس داخل یک سیستم منسجم جلو میرود.بـخش خـدمات خیلی خطرناک است چه شما آنـرا بـه بـورس بـیاورید چـه نیاورید.70%از G.N.P مملکت شـده اسـت اینکه من این بشقاب را که یکبار تولید شده به شما بفروشم و شما آنرا به دیگری بـفروشید.بـورس هـم سیاست درستی داشته که«خدمات»را نپذیرفته اسـت،اگـر ایـنکار انـجام شـود،فـاتحه اقتصاد را باید برای 20 سال آینده خوانده شده تلقی کرد.
جهانی:طبیعی است که منظور قسمت دلالی بخش خرمات نیست.یک بخش خدمات کارا و مفید و مدرن منظور است نـه سیگار فروشی و دلال بازی.
تقوی:به آن صورت منهم موافقم،ولی شاید حدود 40% از بخش خدمات،همان دلالی باشد.
جهانی:شما مثلا خدمات مثل قالیشویی را در نظر بگیرید.اگر قالیشوئی نداشته باشید،صاردات فرش هم نـدارید.اگـر یک شرکت بزرگ سرمایهگذار داشته باشید که خدمات قالیشوئی و رفوگری فرش ،صادرات و غیره داشته باشد ایرادی ندارد که آنرا به بورس بیاورید.
فهیمی:مشکل قابل درک است.بورس جوان است و شـاید خـیلی زود راه افتاده و یکسال هم بیشتر نیست که فعال شده است.کارهای زیربنائی خیلی زود جواب نمیدهد،وقتی قرار شد بورس فعال و به مردم سـهام عـرضه شود، بورس فقط 8 کارمند داشـته و یـک دبیر کل،تلفن نداشته،تلکس نداشته،فاکس نداشته،کامپیوتر نداشته،سیستم نرخگذاری نداشته ولی راه افتاده است.مدتها روی نحوهء عرضه سهام دولتی فکر شده و بعد از 15 مـاه تـازه راه کار پیدا شده اسـت و تـازه روش عرضه دارد اصلاح میشود.ارز بعلت حساسیت شدیدش زودتر جواب داده است.
میراسکندری:آغاز رونق مجدد بورس با عرضه سهام شرکت سرمایهگذاری مـلی ایـران توسط بانک مرکزی بود.باید بررسی کنیم که آیا این روند ادامه پیدا کرده است یا نه.قبلا در گزارشهای سه ماهه بورس تهران جدول جالبی وجود داشت که وضعیت مـالکیت شـرکتهای پذیرفته شـده را مرتبا ارائه میداد.معلوم بود فلان شرکت قبلا چقدر سهام دولتی داشته و چقدر خصوصی و یا اینکه چه مـقدار از کل مالکیت شرکتهای پذیرفته شده،دولتی است.این جدول مدتی اسـت چـاپ نـمیشود.با توجه به افزایش سرمایههائی که در شرکتها داده شده و مقداری که بهر حال فروش رفته است(از بخش دولتـی بـه خصوصی)و با توجه به اینکه مقداری از فروشهای دولتی به سایر سازمانهای دولتی و بـانکی بـوده اسـت،آیا میشود حالا معلوم کرد که در مجموع وضعیت مالکیت چگونه است.یعنی مثلا میشود گـفتسازمان صنایع ملی یکسال پیش چه درصدی سهم داشته است و حالا چقدر دارد؟
فهیمی:در مـجموع سهم همهء این شـرکتها را قـرار استسازمان صنایع ملی به 51 درصد برساند این جدول را هم با وجود ارقام عرضه که وجود دارد،میشود تهیه کرد،اینکار را در پایان سال 69 انجام میدهیم.
میراسکندری:خیلی کار خوبی است.چون میشود رونـد خصوصی کردن را دید و مقایسه کرد.
دکتر عبده:تصمیم دولت خیلی مهم است.تمام دولتها این تصمیم را گرفتهاند. امروز دولت سوئد که یک دولت سوسیالیست بسیار محکمی است،بحث خصوصی کردن را دارد.در انگلستان طوری شـده کـه خود بخش خصوصی به بعضی موارد خصوصی کردن اعتراض دارد،مثل خصوصی کردن«صندوق توسعهء صادرات»،در دولت سوسیالیست فرانسه بسیاری از جنبههایی که بطور سنتی دولتی بودهاند یا در زمان دانشجویی ما بـحث مـلی کردنش بوده است، حالا دارد خصوصی میشود.
پس مسئله عرضهء سهام در ایران مشکلی ندارد:اگر تصمیم دولت این باشد که به مردم سهم بفروشد،....
فهیمی:به این روشنی نیست،مثلاسازمان صنایع مـلی سـهم یک شرکت خوب را فرضا 000/10 عدد عرضه میکند،ولی مشتری خیلی بیشتر از 000/100 سهم دارد.
عبده:تازه دولت نباید فقط سهم بد را بفروشد و سهم خوب را نگهدارد،بحث این است که انشاا... طبق بـرنامه 5 سـاله دولتـ میخواهد بار خودش را سبک کـند و رسـما هـم اعلام کرده است که میخواهد سهم بفروشد، حتی در مواردی تا 100%در مورد عرضه، من مشکلی نمیبینم،غیر از این نگرانی که مثلاسازمان صـنایع مـلی سـهام عرضه کند و فلان بانک دولتی آنرا بخرد.شـاید مـقدار زیادی از همان رشدی که صحبتش شد همین نوع معاملات باشد.لذا نمیتواند در مسیر هدفهای دولت باشد.میدانیم که بانکها نـمیتوانند کـارخانهها را خـوب اداره کنند: چهار تا و نصفی شرکت را که فلان بانک قبل از انـقلاب داشت،چگونه اداره میکرد که حالا بخواهد سرمایهگذاری جدیدی هم داشته باشد.فقط تجربیاتی که مدیریت شرکتها بدستآوردهاند،از بـین مـیرود.انـتقال بار دولت به بخش خصوصی هم بخاطر کاراتر بودن بخش خـصوصی اسـت،و باید امر تجربههای مدیران دولتی فعلی در شرکتها از بین نرود.
فهیمی:یک آئین نامه اجرائی در دست تـهیه و اقـدام اسـت و آنهم فروش اقساطی سهام است. بانکها به مردم برای خرید سهام وام بـدهند و هـمان سـهم را وثیقه بگیرند.ما بحث تقاضا نداریم از همه قشر مشتری داریم.جانباز،کارمند، دکتر،مـهندس و بـازاری و غـیره.ما هنوز بحث عرضه را داریم ارگانهای دولتی باید خیلی بیشتر از اینکه هست،سهام عـرضه کـنند.ما فعلا از بانکها بعنوان Jobber استفاده میکنیم،وقتی سهمی زیاد شد از بانک میخواهیم بـخرد،او هـم بـررسی میکند و میخرد.
جهانی:اصل مشکل عرضه اینجاست که قرار نیستسازمان صنایع ملی یا بـنیاد مـستضعفان سهام خودشانرا کلا بفروشند و خود را منحل کنند.اینها قرار است مقداری سهم بـفروشند و کـارخانه دیـگری از آن محل بسازند.بانک صنعت . معدن هم همینطور، تضاد اصلی اینجا در مسئله قیمت سهام پیـش مـیآید.خریدار میخواهد سهم را بر اساس بازده بخرد و طبعا قیمت پائین میگذارد، فـروشنده مـیخواهد از مـحل این پول،دو مرتبه کارخانه بسازد و قیمت جایگزینی را در نظر دارد.چون این دو قیمت با هم خیلی فرق دارد،حـجم عـرضه مـحدود میشود.
دکتر عبده:آیا این سیاست و اعلام شده است؟یعنی دولت قرار نیست صنایع را خـصوصی کند؟سازمان صـنایع ملی میماند و مدیران دولتی هم میمانند و میروند جای دیگری را اداره میکنند؟
جهانی:خیر،سیاست رسمی نیست.عملا اسـتراتژی تـعیین قیمت اینست،آنهم توسط فروشنده سهام.ممکنست دولت بگوید سهم را عرضه کنید.ولی از آنـطرف قـرار است این سازمانها با وجوه دریافتی مـثلا بـروند ذوب آهـن بسازند،خوب موقعی اینکار را میکنند که بـتوانند آنـکار را هم انجام دهند.
دکتر عبده:مسئله قیمت پایه به این صورت با مـکانیزم بـازار تضاد دارد.من در جلسات دیگری بـودم کـه از قیمت عـادله بـحث مـیکردند.فرض بر اینست که با تـصمیم دولت،مـسئله عرضه نداریم، دولت باید قانع شود که لازم است عرضه کند و شیوههای عرضه را هـم تـسهیل کند.شاید بهمین دلیل است کـه الان بانکها دارند برای خـودشان سـهم زیادی میخرند.تسهیلات مالی لازم هـم بـاید به عمل آند و اعتبارات برای خرید فراهم شود.مثلا باید به مدیری کـه ده سـال است شریف مانده و تجربهء جـدی پیـدا کـرده است و امروز هـم سـرکارش هست،امکان و وام خرید سـهام بـدهیم. اگر این مدیران را هم از دست بدهیم،آنوقت باید با تجربهء مدیریت صفر شروع کـنیم.
فـهیمی:مصوبه شورایسازمان صنایع ملی ایران هـم ایـنست که در مـرحله اول بـه کـارکنان و کارگزاران همان واحدها سـهم فروخته شود. بد نیست مقداری روی راههای بازاریابی سهام و جذب این سهام توسط مردم هم بـحث بـکنیم.
میرمطهری:یکی از هدفهای دولت در خصوصی کردن،جـذب نـقدینگی اسـت.حـالا ایـنکه بانکها برای خـرید سـهم به مردم وام بدهند هم با جذب نقدینگی مغایرت دارد و هم اینکه سهم به وثیقه بانک میرود و در روی هـمان پاشـنه خـواهد چرخید.چونه بانک به اینصورت در مدیریت و انـتخاب هـیئت مـدیره و نـحوه تـقسیم سـود بجای موکل خود تصمیم میگیرد.ضمنا وام گیدنده هم چون ارادهاش حاکم نیست، بیتفاوت میشود.بانک از قانون تجارت استفاده میکند و مثلا نمیگذارد سود تقسیم شود.من با ایـنگونه تأمین مالی مخالفم مگر اینکه بانک سهم را وثیقه نگیرد.
فهیمی:مکانیزم آنرا باید پیدا کرد شاید بتوان گفت مثلا 70%بوسط شخصی و 30% توسط بانک باشد و وثیقه هم نگیرد.
مشیرزاده:این وام گـرفتن بـه سیاست دولت مبنی بر جمعآوری نقدینگی بهر حال لطمه میزند.کاهش تورم هم به حجم عرضه بستگی دارد.
میراسکندری:بنظر من باید به مسئله عرضه سهام دولتی به مردم و تضاد قـیمتها بـرگردیم.بر اساس محاسباتی که کردهام برای یک کارخانه 2000 تنی سیمان مبلغی حدود 2 میلیارد تومان سرمایهگذاری لازم است که برای کازخانه 000/10تنی میشود 10 میلیارد تـومان،مـا الان در بورس کارخانه سیمان 000/10 تنی داریـم کـه ارزش دارائی ثابتش 1 میلیارد تومان است و قیمت ب
اسمیاش هم طوری است که با آن نمیشود حتی هزینه نصف یک کارخانه سیمان را تأمین کـرد.قـیمت روز این سهم که مـثلا دو بـرابر قیمت اسمی است،طبعا براساس بازده تعیین شده و ثابت مانده است.از آنطرف اگر دولت یا فروشنده سهام دولتی، قیمت جایگزینی را در نظر داشته باشد،باید هر سهم را حداقل 000/1 تومان بفروشد، پس طبیعی اسـت کـه عرضه به اندازه کافی انجام نیمشود.و این اتفاقی است که دارد میافتد.دولت میگوید عرضه کن،سازمان صنایع ملی،بانک صنعت و معدن هم میبیند اگر با این قیمتها عرضه کند هـیچ کـارخانهای را و حتی یـک چهارم این را هم نمیتواند بسازد.
عبده:و شما میبینید کهک کسی هم انگیزهء ایجاد کارخانهء جدید را ندارد.نـقطه کلیدی همان بحث آقای جهانی در مورد ارز است تازه اگر دولت 100%سهام یـک کـارخانه را هـم بفروشد، که به این ترتیب تقاضا برای آن ایجاد میشود،باز کارخانه گرفتار ارز است که دست دولت است و تـا مـوقعی که سیستم جیرهبندی و چند نرخی ارز داریم،با مشکل روبرو هستیم.
میرمطهری:در زمینهء بـهتر کـردن شـیوههای تقاضا بنظرم،میرسد باید شرکتهای تخصصی سرمایهگذاری ایجاد شود مثلا در صنعت نساجی ما هم شـرکتی را داریم که ارزش ویژه منفی دارد و هم شرکتی را که وضع بهتری دارد.حال اگر شرکت تـخصصی نساجی بوجود بیاوریم کـه مـجموعه این صنعت را داشته باشد در سهام آن اطمینان بیشتری هست.یا از آنطرف شرکتی را در صنایع غذائی داریم که خیلی بهتر از دیگری است.این شرکتهای سرمایهگذاری را میشود از نظر ارز تأمین کرد.مازاد منابع بانکی که داشـت بانکها را به ورشکستگی میکشاند،هم بدلیل همین مشکل ارز بود. نقطه نظر تعیین قیمت بالای سهام توسط سازمانهای فروشنده سهام هم همین است که آقای میراسکندری اشاره کردند.بحث اصلی اصلا بـافت مـالی و ترازنامه و اینها نیست.حساب خیلی ساده است.میگویند اگر بخواهیم این کارخانه را الان درست کنیم،فلانقدر تمام میشود.پس قیمت 130 تومان نیست،مثلا 700 تومان است.مردم هم کاری به ترازنامهها یا نـرخ بـازده ندارند. همین حساب را میکنند و برای خرید سهم هجوم میبرند.فکر میکند خوب این سهم را من 400 تومان میخرم،اگر فقط یک لنگه درب آن به من برسد بیشتر از اینها میارزد. مـردم حـرفی را میزنند کهسازمانهای دولتی میزنند.
دکتر عبده:یعنی دولت اگر کمی ارزانتر از قیمت جایگزینی بفروشد،مسئله تقاضا نداریم.
میراسکندری:همین الان با این قیمتهای فعلی هم مسئله تقاضا به آن صورت نـداریم.
مـشی سـود سهام،توجه به بازده،درجـهبندی خـطر و غـیره محلی از اعراب ندارند؟
جهانی:خوب شما از معامله دست اول از دولت بخ مردم که صرفنظر کنید،در معاملات بعدی تمام آن مسائل مطرح است. نکتهای در مورد تـقاضا عـرض کـنم،باید آماری صحبت کرد.مسئله تعداد مشتریان بـورس هـم هست.من فکر میکنم برای رونق بورس باید حداقل یک درصد جمعیت،مشتری بورس باشند،حالا یک درصد جـمعیت،حـدود 500 هـزار نفر میشود.اینکه دولت بیاید 100%سهم خود را به مردم بفروشد هـم فکر آماری نیست.باید طوری برنامهریزی کرد که مثلا در عرض 5 سال آینده حداقل 5/0 درصد یا 25/0 از مردم مشتری بـورس بـاشند، اگـر ما حدود دویست هزار نفر هم مشتری داشته باشیم بورس فـعال خـواهد شد حالا دولت هرچند درصدی که میخواهد از سهامش را بفروشد.
دکتر جهانخانی:غیر ازسازمانهای دولتی باید فـکری هـم بـرای بقیه عرضه بالقوه بکنیم،باید کاری کرد که بقیه شرکتها هم بـه بـورس تـقاضای پذیرش بدهند.اگر قرار است این شرکتها حساب و کتاب صحیح داشته باشند،باید امـتیازاتی هـم داشـته باشند.روش ارزیابی جایگزینی هم برای تعیین قیمت صحیح نیست،ارزش سهم را نباید بخاطر فقط دارائیـهایش تـعیین کرد.سهامدار باید به عایدات سهم بیشتر توجه کند،همان کارخانه سیمان را کـه بـحثش شـد،قرار نیست کسی بیاید خراب کند و تکهتکه بین سهامدارانش تقسیم کند.من بشدت بـا ایـن روش تعیین قیمت مخالفم و اعتقاد دارم در این روش باید تجدید نظر بشود.اگر تجربه بد گـذشته تـکرار شـود،ایندفعه مارگزیدگان واقعا از ریسمان سیاه و سفید هم خواهند ترسید.تازه کمکم اعتماد مردم دارد جلب مـیشود،کـمکم خاطرات مصادره شدنها دارد از ذهن مردم پاک میشود.با این روش قیمتگذاری مردم مـأیوس خـواهند شـد.این کمیته باید با استقلال عمل و تخصص کافی تکمیل شود تا بتواند قیمتهای متناسب بـا عـایدات سـهم را مشخص کند.
به نظر من بحث تازه دارد به موارد تکنیکی میرسد و وقـت و فـرصت و صفحات مجله هم بیش از این جوابگوی آن نیست،بهرحال زمانی باید بیشتر روی این موارد بحث کرد.
فـهیمی:قـبل از پایان نافتن جلسه میخواستم باطلاع برسانم بزودی انجمن مدیران شرکتهای پذیرفتهشده در بـورس تـشکیل میشود تا بمثابه امانتداران اموال مردم،در کـلیه مـوارد هـم احتیاج یکدیگر را برآورده کنند و هم در مسائل مـهمی مـثل صادرات و غیره هماهنگ گردند.
تهیه شده است براحتی کـشف کـند.در عین حال از آنجا که حـسابرس امـکان دارد نتواند کـلیه اشـتباهات یـا موارد گمراهکننده را در گزارش مدیریت کشف نـماید،بـاید در شرایطی قرار گیرد که نقایص عمدهء برنامه و بسیاری از شرایطی که از آن طریق کـمبودهای مـهم در عملکرد اینگونه شرکتها حادث میگردد،را شـناسایی کند.
بسیاری از تجزیه و تـحلیلکنندگان را عـقیده بر این است که پیـشنهاد کـمیسیون اوراق بهادار و بورس انتقالدهندهء این پیام است که اگر حسابرس اعتراضی به دادن گواهی و تـصدیق گـزارش مدیریت را از طرف خود نداشته بـاشد،بـه نـوبهء خود زمینههایی را بـرای تـأیید تلویحی گزارشها فراهم نـموده اسـت.
برخی جهان کنونی را در جریان پیشرفتی شتابان و برخی دیگر آن را در چنبرهء بحرانی عظیم مـیبینند و البـته بعضی نیز در جایی میان این دو نـظر از اوضـاع جهان مـتعجباند.اگـر رونـد پیشرفت یاتکامل بر تـحولات جاری جهان حاکم باشد،انسان را امروزه باید آسوده خاطر و سبکبارتر از پیش یافت.حال آنکه چـنین نـیست.انسانهای بیشماری در جهان با فقری بـاورنکردنی دسـت بـه گـریبانند و اگـر اینان فقط مـردمان جـهانوارههای عقبماندهاند به شهادت آمار و اطلاعات موجود،در توسعه یافتهترین کشورهای جهان نیز،گروه وسیعی از مردم،اگر نـه از فـقر،لا اقـل از آلام روانی رنج میبرند و این خود به خـود مـا را بـه آن بـینش کـه جـهان را با بحران مواجه میبیند هدایت میکند.بهر صورت،هر یک از این دو روند که بر اوضاع کنونی جهان حاکم باشد،باید دید،جای ما در جریان پیشرفت یا بـحران جهانی کجاست.جمعیت ما درحالحاضر یک درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهد و اگر یک درصد بسیاری چیزها،چیز کمی باشد،یک درصد جمعیت جهان به هیچ وجه ناچیز نیست.چنین انـبوهی از جـمعیت میتواند و باید در پیشرفت جهان یا حل بحران آن سهیم باشد،و یا لا اقل در پیشرفت جامعه خود یا حل مشکلات آن به جد بکوشد.از چنین منظرگاهی است که حسابدار به مسئلهء «بورس در ایـران»ونـیز هر موضوع محوری دیگری که به آن میپردازد،مینگرد.